محمدمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

پسرمون

دیدار مجازی با بابابزرگ و مامان اعظم

1390/3/28 23:33
نویسنده : بابا و مامان
1,141 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امشب برای احوال پرسی زنگ زده بودیم خونه بابابزرگ پدری محمد، همه خوب بودن، بهشون گفتیم که واسه محمد وبلاگ درست کردیم و می تونید عکس هاشو توی  او ببنید. آخه اونا از ما دورند و 20 روزی هست که محمد رو ندیدند.

ســــــــلام بابابزرگ،مامان اعظم،عموحمید، زن عمو، عمه فاطمه، عمو علی، دخترعمه حدیث و پسرعمو سهیل.niniweblog.com

من دیگه بزرگ شدم و می تونم روی مبل بشنیم ببنید

niniweblog.com

          

          

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دایی تازه سرباز
29 خرداد 90 13:36
یادته !!!!!!!
آره حسابی هم یادمه، یاد اون روزها بخیر، روزهای قشنگی بود.

مامان یکتا
31 خرداد 90 16:09
الهی خاله قربون اون نشستنت بره نازی مواظب خودت و خرگوش ملوست باش عروسکم


ممنون خاله جون، یکتا جون رو از طرف من ببوس
daei
2 تیر 90 12:38
کووووووووچووووووولووووووونیفتی
http://up.iranblog.com/images/8ozrbh2l3y9m9e2o7wid.jpg
http://up.iranblog.com/images/3apin11fvehbbtxtwtk.jpg


سلام، دستت درد نکنه دایی ما رو یاد قدیم انداختی، روزهای خوبی بود، خدا بابابزرگ رو بیامرزه.
ولی عکس دومی رو یادم نمیاد فکر کنم مال خیلی قبل باشه!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرمون می باشد